می گیلان

تاریخ, موسیقی, فرهنگ, جغرافی, زبان, شعر و مسایل روزمره گیلان

تاریخ گیلان – بخش 15- دوران هخامنشیان 1

Posted by صابر در اکتبر 3, 2009

از زمان تشکیل شاهنشاهی هخامنشیان  در ایران، درمنابع تاریخی و جغرافیایی عهد باستان از اقوام و تیره های گیلان و اوضاع این سرزمین بیش تر سخن به میان می آید. از دلایل مهم این امر، حضور و نقش مهم ساکنان گیلان در تشکیل شاهنشاهی هخامنشیان به دست کوروش هخامنشی ملقب به بزرگ – که در 550 پ.م به قدرت رسید و در 529 پ.م از دنیا رفت – و نیز قدرت یافتن روز افزون اقوام آماردی و کادوسی در گیلان در طول فرمانروایی هخامنشیان  – که بین 550 پ.م تا 330 پ.م بود – و نبردهایی است که میان آنان پی در پی روی داده است. نخستین حضور ساکنان گیلان در تاریخ سیاسی هخامنشیان، در جریان برانداختن دولت ماد دیده می شود. به روایت کتزیاس – که دیاکونوف آن را در تاریخ ماد آورده است – کوروش هنگامی که از طرف ایشنوویگو(آستیاگ = اژیدهاک) آخرین پادشاه دولت ماد، به سفارت نزد کادوسی ها رفته بود، با مردی ایرانی به نام اُیبار آشنا می شود که از ناراضیان و مخالفان دولت ماد بود. ایبار که پیش از آن برده مردی مادی بود و به خاطر خطایی سخت تنبیه شده بود و کینه ی مادها را داشت – و در سرزمین دشمن مادها، یعنی کادوس رفته بود – کوروش را برانگیخت تا قدرت را از دست مادها بیرون آورد و به پارسیان بسپارد. ریچاردن فرای روایت کتزیاس را در اثر بزرگ خود، میراث باستانی ایران چنین آورده است:

«…کوروش به خدمتی به دربار ماد راه می جوید و از آن جا کارش بالا می گیرد. وی خوابی دیده بود که پایگاه او بلند خواهد شد و هنگامی که آستیاگ او را به سفارت نزد کادوسیان می فرستند، با مردی ایرانی به نام اُبارس Oibaras یا Eubares برخورد می کند و با او طرح شورش بر آستیاگ را می افکند…»

بدین گونه بر اساس روایت کتزیاس، کوروش از سرزمین کادوس نقشه حمله به هگمتانه، پایتخت دولت ماد را پی می ریزد و آماردها و کادوسی ها نیز که بارها با ماد جنگیده بودند و با آن ها رابطه خصمانه ای داشتند به شاه پارسیان در گشودن دژ هگمتانه و چیرگی بر آژدهاک در سال 550 پ.م یاری می دهند و اورا همراهی می کنند.

پس از فرو پاشی دولت ماد، آمارد ها و کادوسی ها همچنان متحد کوروش باقی ماندند و وی را در پیکارهایی که برای گسترش شاهنشاهی هخامنشی روی داد، کمک کردند. از جمله هنگامی که کوروش در سال 547 یا 546  – پس از جنگ با مادها – بر آن شد تا دولت لیدی را بر اندازد، اقوام آماردی، کادوسی و تپوری  و سکایی در پیشانی سپاه پارسیان حضور یافتند و کوروش با بهره گیری از شیوه های جنگی این اقوام و سلاح های جنگی آنان، موفق به گشودن سارد، پایتخت دولت لیدی شد که از شهرهای ثروتمند دنیای باستان بود و به وسیله دیوارهای بلند و عریض و پاسگاه های فراوان محافظت می شد. بر پایه حرف های مورخین و خواندن داستان های متفاوتی که درباره این جنگ دارند می توان فهمید یک نکته مشترک در همه است و آن این که اگر در آن روز سپاهیان پارس از یاری سپاهیان گیلان و مازندران که فقط متحد بودند، نه تابع، بهره نمی بردند قطعا کوروش نمی توانست به طرف سارد برود، چه بسا لیدیایی ها به طرف پارس می رفتند. به هر حال مورخان یونانی درباره فتح سارد و از جمله نقش یک آماردی در گشودن دروازه سارد به نام هی رویاس سخن های زیادی به میان آورده اند. به نوشته ی این مورخان، کروزوس پادشاه لیدی پس از فتح شهر دستگیر شد، و کوروش با او به نرمی و احترام و جوان مردی  رفتار کرد. و در این جا دو روایت وجود دارد.

1- کوروش، کروزوس را همراه و مشاور خود قرار داد و تا آخرین جنگ همراه کوروش بود، و حتا در آخرین جنگ کوروش بنا به توصیه او دست به عملی زد که گرچه سپاه پارس به پیروزی رسید ولی در پی انجام آن عمل کوروش جان خود را از دست داد( در جنگ با سکاها در شرق)

2-وی (کروزوس) را با گروهی از خدم به شهر بارِن فرستاد تا باقی عمر خود را در آنجا سپری کند. لازم به ذکز است که برخی پژوهشگران، بارِن(borene) را همان وارنه یا وَرِنه(varena) می دانند که در کتاب دینی زرتشتیان آمده است. بعضی دانشمندان بر این باورند که منظور از ورنه که در وندیدا به عنوان چهارمین کشوری که آفریده ی مزدا معرفی شده، سرزمین کنونی گیلان است. بر پایه این دیدگاه، نام قدیم و اوستایی گیلان وَرِن معرفی شده است.

درباره این جنگ، نوشته شده که لیدیایی ها از متحدان خود کمک خواسته و از متحدانشان کمک دریافت کردند. در میان نیروهای کمکی به لیدی ها، یونانی ها نیز حضور داشتند و به صورت کاملا زره پوش(آهن پوش) ظاهر شدند.  در آغاز جنگ چشم کوروش به انان افتاد و دنبال راهی گشت تا بتواند این مانع که بزرگ ترین مانع برای پیروزی وی در آن روز بود را از راه بردارد. یاد اسلحه های سنگین گرز و چماق و تبر کادوسی ها آمارد ها و تپوری ها می افتند. پس از صف آرایی به دستور وی سربازان این سه قوم در مقابل دستجات یونانی قرار می گیردند. قبل از جنگ کوروش به میان سربازان گیلان و مازندران می رود و با  یک سخنرانی از نحوه ی زندگی و رشادت های  این مردمان و دست و پنجه نرم کردن آنان با حیوانات درنده مردمان این خطه، به آنان می گوید امید وی در آن روز به آنان است و از انان می خواهد که دشمن را شکست دهند و از جان مایه بگذارند. کادوسی ها در این جنگ سگ های خود را که به سان کره الاغی بودند، به همراه داشتند. شمشیر، نیزه و تیرکمان در مقابل لباس یونانی ها بی اثر بود چون به محض برخورد با آن لباس می شکست. ولی چماق ها و تبرها وقتی به فرد مورد نظر می خورد حداقل دست او فلج می شد. باری نبرد شروع شد، سگ های کادوسی ها و کادوسی ها آمارد ها به طرف یونانیان حرکت کردند، دو طرف به یکدیگر رسیدند و همزمان سگ های کادوسی ها هم  به یونانی ها حمله کردند و در میان کاراز صدای سگ ها هم می آمد و پس از چند ساعت که جملگی سگ ها کشته شدند، دیگر صدای پارس سگ ها نمی آمد. گاهی اوقات که چماقی برای کوفتن بلند می شد، قبل از این که بر سر دشمن فرود آید، سرباز دشمن  با شمشیرش شکم صاحبچماغ را می درید. گاهی چماقدار با چابکی حریفش را نابود می کرد. این نبرد تا کشته شدن تمام یونانی ها ادامه داشت و بالاخره این اقوام کوه و جنگل نشین پیروزی را برای کوروش به ارمغان آوردند.

البته چون الان منابعم در دستم نیست، از این نبرد هر آنچه در خاطر داشتم نوشتم، بعدها شرح نبرد را به همراه نوع پوشش  سربازان و نوع حمله و سخنان کامل کوروش، کامل تر خواهم کرد.

امام مهم ترین پشتیبانی گیلان از کوروش، در جریان جنگ بابل در سال 539 پ.م صورت گرفت. کادوسی ها  و سکاها که پیش از ظهور کوروش به پشت دروازه های بابل  رسیده بودند و تهدیدی جدی برای دولت بابل به شمار می رفتند، در این هنگام اتحاد با پارسی ها را غنیمت شمرده و در لشکر کشی بزرگ کوروش به سرزمین میان رودان(بین النهرین) حضور یافتند. به نوشته ی گرنفون، کوروش هنگامی که نقشه حمله به بابل را ریخت، گئوبریاس نامی را که فرماندهیی هیرکانی های جنوب خاوری دریای کاسپین(گرگان) را بر عهده داشت، را فراخواند و از وی پرسید آیا مردمانی را می شناسی که با اقوام میان رودان دشمن باشند و بتوان از نیروی جنگی آنان در جنگ با نبونید، پادشاه بابل بهره گرفت؟ او پاسخ داد دو قوم هستند که بر آنان ستم فراوان رفته: یکی سکاها و دیگر کادوسی ها و اینان تورا به کار آیند. پس از آن کوروش انجمنی از فرمانروایان حوزه ی جنوبی دریای کاسپین تشکیل داد و از آنان خواست تا نیروی جنگی خود را در گشودن بابل در اختیار وی قرار دهند. به دنبال آن، کادوسی ها 20000 پیاده نظام سبک اسلحه و 4000 نیروی سواره نظام، سکها 2000 کماندار و 10000 سوار و هیرکانی ها 2000 سوار در اختیار کوروش قرار دادند، پس از آن کوروش بابل را در محاصره سربازان خود گرفت. در جریان نبرد بابل که از مشهور ترین نبردهای تاریخ به حساب ی آید، داتام فرماندهی کادوسی ها کشته شد ولی کوروش سرانجام به کمک نیروی جنگی متحدانش توانست بابل را بگشاید و با پیش روی تا کرانه های دریای مدیترانه، سراسر آسیای صغیر(ترکیه امروزی) را به زیر فرمان دولت پارسیان در اورد. بدین گونه ساکنان گیلان توانستند در پی افکنی نخستین امپراتوری بزرگ جهان به دست کوروش نقشی برجسته و اساسی و کاملا سرنوشت ساز ایفا کنند.

به روایت کتزیاس، کوروش در اواخر زندگانی خود(529 پ.م) با قوم دربیک جنگید. اینان به فرمان پادشاه خود، آمرایوس(آماردیوس) به نبرد با کوروش برخواستند و سپاه هخامنشی را به کمینگاه کشانیده و بر آنان تاختند. کوروش در این جنگ مجروح شد و دربیک ها پیروز شدند. در پی این رویداد، آمورگس یکی از پادشاهان سکایی 20000 مرد جنگی را برای پیکار با دربیک ها در اختیار کوروش گذاشت. کاری بود بسی عجیب. در تاریخ گیلان که اکثرا زیر فرمان کشورهای همجوار نبود، همیشه اقوامی بودند که آزادانه می زیستند و هر کدام حکومتی داشتند، این ها با هم می جنگیدند با هم صلح می کردند و … ولی وقتی پای غریبه ای مانند کوروش یا هر کس دیگری چه از ایران، چه روس و … به میان ی می آمد،  همه این ها با هم متحد شده و دشمن را شکست می دادند، در این جا هم که پادشاه یکی از سکایی ها، و نه همه انان کمک کرد به کوروش، یک فرد خائن بود و شاید به این خاطر بود که سکاییان هنوز تا آن زمان درگیلان تازه واردانی بودند و زیاد خودی به حساب نمی آمدند. باری، این بار جنگاوران دربیک در برابر سپاهیان متحد پارسی و سکایی شکست خوردند و آماردیوس و دو تن از پسرانش در صحنه ی نبرد به قتل رسیدند. به دنبال این حادثه، کوروش دربیک ها که قومی کوچک و به احتمال فراوان در حوالی کوه درفک بودند را به زیر فرمان خود درآورد . نکته ای که در این جا می توان دید این است که خارجی و بیگانه حریف گیلانیان نمی شود مگر این که کسی از داخل خیانت کند، در آینده بارها این مسئله را درخواهید یافت، در فتح گیلان به دست شاه عباس لعین و سربازان خونخوارش، قیام غریب شاه  و حتی این اواخر میرزا کوچک و…    بیگانه در برابر گیلان کاری از دستش ساخته نبود.

در منابع تاریخی گفته شده که کوروش ضمن وصیتی سرزمین کادوس و ماد و ارمنستان را به پسر کوچکترش بردیا داد. حال آن که در آینده خواهیم دید که نام کادوس در فهرست مالیاتی که داریوش چیده بود نیامده است.

بیان دیدگاه