می گیلان

تاریخ, موسیقی, فرهنگ, جغرافی, زبان, شعر و مسایل روزمره گیلان

Archive for سپتامبر 2009

قلعه اسپهبدان رودبار

Posted by صابر در سپتامبر 30, 2009

نام این قلعه برگرفته از نام روستایی در نزدیکی این قلعه به نام اسپهبدان یا اسپابزل است که در فاصله 1000 متری جنوب شرق قلعه قرار دارد.

این قلعه در 37 کیلومتری شمال جیرنده، 2 کیلومتری شمال روستای شاه شهیدان و یک کیلومتری شرق اسپهبدان از توابع دهستان خورگام بخش خورگام شهرستان وردبار و بر روی کوه اسپهبدان، که دارای چشم اندازی بسیار زیبا و دیدنی است، قرار دارد. غار اسپهبدان در فاصله یک کیلومتری جنوب قلعه قرار دارد و جنگل های سیاهکل شما و شمال شرق قلعه را پوشانده است.

البته نام این روستا می تواند از سلسله اسپهبدان گیلان گرفته شده باشد. دسترسی به قلعه از دو طریق امکانپذیر می باشد: راه اول، که آسانتر است، از شرق گیلان، سیاهکل و دیلمان است. عبور از روستای آسیابر و رسیذدن به اسپهبدان. راه دوم از رستم آباد و پشت سر گذاشتن روستاهای منطقه عمارلو و رسیدن به روستای اسپهبدان. برای رسیدن به این قلعه راه های دیگری هم وجود دارد.

قلعه اسپهبدان یکی از معدود قلعه های شناخته شده! منطقه شاه شهیدان و اسپهبدان است که جایگاهآن نسبت به زمین های اطراف خود 50 متر بلندتر است. گسترش قلعه غربی – شرقی است و از شمال غرب به کوه و قله درفک، و از جنوب به روستای اسپهبدان و مزارع سرسبز آن منتهی می شود. این قلعه بر روی بستر کوه صخره ای که طول آن از شرق به غرب 100 متر و عرض آن از شمال به جنوب 70 متر است، قرار گرفته و از سه جهت شمال، جنوب و شرق دارای شیب تندی است.

تنها را ه دسترسی به قلعه از سمت غرب است و به نظر می رسد به کشیدن دیوارهای قطور و بلند در بخش غربی، ان را تقویت کرده و دسترسی دشمن را به آن غیرممکن کرده باشند.

در سمت غرب قلعه، بقایایی از آب انبار با ارتفاع 70 تا 100 سانتی متر با مصالحی از آجر، سنگ لاشه و ساروج دیده می شود. ورودی قلعه در سمت غرب قرار دارد. بقاییایی از آثار معماری مربوط به پی دیوار ها در این بخش، در اثر حفاری غیر مجاز پدیدار گشته است. مصالح به کار رفته در بنا از سنگ های لاشه، آجر خام همراه با ملاط گچ و ساروج است.

ضخامت دیوار ها نشان می دهد که این قلعه در گذشته دارای استحکام خوبی داشته. هم چنین در سطح داخلی قلعه، احتمالا فضاهای مسکونی متعددی وجود داشته که بر اثر عوامل مختلفی از جمله حفاری غیر مجاز تخریب شده اند. با توجه به موقعیت قلعه و همچنین اشراف آن بر منطقه، به نظر می آید این فلعه در گذشته بیشتر جنبه دیدبانی و نظارتی داشته است، اما احتمالا در مواقع حمله و هجوم دشمن پناهگاه نیز بوده است.

با توجه به شباهت این قلعه به قلعه های دوره اسماعیلیه می توان این قلعه را به آن دوران نسبت داد.

Posted in تاریخ, جغرافیا، گردشگری | برچسب: , , , , , , , , | 1 Comment »

پرواز همای

Posted by صابر در سپتامبر 30, 2009

پرواز همای سعید جعفرزاده احمدسرگورابی

نام : پرواز همای گیلانی

زادگاه : گیلان ، شهرستان شفت ، روستای احمد سرگوراب

زادروز : بیستم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت

رشته ی آموزشی : گرافیک

هنرستان : کمال الملک در رشت

رشته ی دانشگاهی : موسیقی

دانشگاه :دانشگاه آزاد کنسرواتوار موسیقی تهران

رشته ی مورد علاقه : ادبیات و چکامه سرایی

پرواز همای با نام قبلی سعید جعفرزاده از خوانندگان ایران است. وی همراه با گروه مستان که مجموعه‌ای از نوازندگان چیره‌دست سازهای ایرانی هستند، سبک جدیدی از موسیقی سنتی را ارائه می‌دهند. وی همچنین خواننده گروه ارکسترال به آهنگسازی شهداد روحانی در آمریکا بوده است. همای زاده گیلان و شهر شفت می‌باشد و ترانه‌های زیبایی را نیز به زبان‌های گیلکی و تالشی اجرا کرده‌است.

سعید جعفرزاده احمد سرگورابی (نام و نام خانوادگی او توسط خودش و با اجازهٔ پدرش به منظور فارسی بودن اسم و فامیلش به «پرواز همای» تغییر یافته) ، متولد ۱۳۵۸ در احمد سرگوراب شفت (درحومه فومن) بدنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در آنجا سپری نمود.

او دیپلم خود را از هنرستادن کمال الملک رشت ( مرکز استان گیلان) با کسب کرد و با علاقه وافر به او در رشته شعر آواز وآهنگ وارد دانشگاه آزاد تهران شد و با ساز تخصصی سه تار و پیانو تحصیلات خود را در دانشگاه به پایان رساند .

در زمینه هنر آواز ، افتخار شاگردی اساتیدی همچون فریدون پوررضا ، سید کمال الدین عباسی ، هنگامه اخوان، کریم صالح عظیمی را دارد و همچنین در باب زمینه شعر و ادبیات فارسی از محضر استایدی همچون استاد دکتر علیقلی محمودی بختیاری، استاد حبیب نبوی، استاد محمود طیاری و استاد دادبه بهره مند گردید .

در اندک زمانی ، همای گیلانی توانست فعالیت های حرفه‌ای خود را در زمینه شعر، موسیقی و آواز بسط دهد ، و با موفقیت کنسرت هایی را اجرا نماید . از جمله اجرای کنسرت‌های موسیقی اصیل در:

  • دانشکده مدیریت دانشگاه تهران

  • دانشگاه هنر تهران

  • دانشگاه فردوسی خراسان

  • دانشگاه صنعتی شریف تهران

  • تالار وحدت

  • جشنواره موسیقی فجر

  • فضای باز کاخ نیاوران

  • تور کنسرت‌های آمریکا(Disney Hall)

  • کنسرت گیلان ، فضای باز حوزهٔ هنری

  • تور آمریکا و کاناد

  • تور اروپا

  • ….

  • خوانندگی گروه ارکسترال به آهنگسازی شهداد روحانی در آمریکا بوده است.

دانلود بخشی از اپرت/ارکسترال موسی و شبان در والت دیزنی هال در آمریکا به صورت 3gp با حجم 6.34mb

منبع نوشته:

http://www.mastan-homay.blogfa.com/cat-3.aspx

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C_%28%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87%29

Posted in گیلانی ها | برچسب: , , , , , , , , , , , , , , , | 11 Comments »

آلبوم وارانبو

Posted by صابر در سپتامبر 28, 2009

دانلود آلبوم وارانبو، اثری از استاد فریدون پوررضا

وارانبو استاد فریدون پور رضا

وارانبو یعنی: سبزی سبز تر از سبز بهار، نوعی گیاه خودرو است.

توجه! کاست این آلبوم به تازگی وارد بازار شده و فعلا دانلود را حذف می کنم. برای حمایت از کارهای استاد پوررضا پیشنهاد می کنم این آلبوم شنیدنی را تهیه کنید. قیمت آن هم بسیار ارزان است.

با صدای استاد پور رضا و تنظیم رضا فدایی

1-کوشتی گیر
2-دونیا ای نمونه
3-آواز 1
4-دونی مو کره خانم
5-پایوی(پرنده ای استوره ای)
6-آواز 2
7-تالان تالانه
8-ای وارون ای وارون
9-آهای یاران
10- می ایران

اگر در دانلود موسیقی مشکل دارید این جا را کلیک کنید

Posted in موسیقی | برچسب: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , | 3 Comments »

نگاهی به گیلکی ویکی پدیا

Posted by صابر در سپتامبر 27, 2009

همانطور که اکثر شما می دانید ویکی پدیا یک دانشنامه آزاد است که افراد اطلاعات خود را در ان قرار می دهند و همه می توانند از آن اطلاعات اسفاده کنند. و احتمالا این را هم همه می دانید که به زبان های مختلف است. و باز هم احتمالا می دانید که ویکی پدیا به زبان گیلکی نیز وجود دارد. من در این جا دیدگاه هایی پیرامون ویکی پدیای گیلکی ارائه خواهم داد.

1-ویکی پدیای گیلکی محیط جالبیست برای قرار دادن اطلاعات به زبان مادری و به قولی فرصتیست برای گیلکان.

2-اطلاعات زیادی در این دانشنامه وجود دارد

3-اطلاعات اکثرا بسیار ناقص است

4-مقالات در حد مقاله نیست اکثرا

5-منابع به صورت کامل بیان نمی شود

6-راهنمایی برای افراد مبتدی و علاقه مند وجود ندارد

7-مطالب می توان گفت به صورت کلیشه ای بیشتر به مسائل بومی گیلان و مازندران می پردازد

8-مسائل غیر بومی هم به صورت کم و ناقص و بیشتر در زمینه جغرافی است

9-مسائل علمی خیلی کم است

10-اکثرا مشاهده می کنم که نویسنده با یکی دوخط نصفه و نیمه مقاله ای می سازد و ان هم صرفا برای ساخت مقاله است

11-بعضی اوقات فقط تیتر وجود دارد و این نمی توان گفت جالب است.

12-معمولا برای این که جملات شبیه فارسی نشوند کلمات را سعی می کنند به گونه ای دیگر بچینند که از حالت گیلکی که مردمان به آن صحبت می کنند دور می شود و اصلا شیوه نوشتن اشتباه می شود گاهی. گیلکی که هیچ، معلوم نیست به چه زبانی نوشته شده، فقط واژه ها گیلکی است. گیلکی اسپرانتو نیست که بتوان جای واژه ها را تعویض کرد.

13- با توجه به تعداد کاربران تعداد مقالاتی که وجود دارد خوب است و این نشان از همت بالای اعضای اصلی آن دارد.

خب من تا این جا هر خوبی و یا چیز ناقصی که دیدم نوشتم. حالا پیشنهاد هایم را بیان می کنم. البته من که این گونه بالای منبر رفته ام، خودم دو سه مقاله بیشتر در ویکی پدیا کار نکرده ام. تعداد زیادی داشتم ولی خب راهنمایی نیست که بتوانم یک مقاله را با اصول ویکی پدیا تدوین کنم.

پیشنهادات من:

1-مطالب بیشتر به طرف نیاز روز و جنبه علمی رود

2-مطالب کامل و طولانی تر و پربار تر شود

3-از منابع خوبی استفاده شود

4-نیازی نیست که فقط تعداد زیاد بگذاریم، بهتر است به کیفیت مقالات پرداخته شود. یک مقاله کامل بهتر از 10 مقاله یکی دوخطی است

5-به همان زبانی که گیلکی حرف می زنیم، بنویسیم، حالا می خواهد جمله شبیه با جملات فارسی هم بشود چه مسئله ای دارد؟ به این فکر کنید که فارسی شبیه به گیلکی شده، نه گیلکی به فارسی. شما اگر نگاه کنید شبکه به اصطلاح باران وقتی نمایش فیلم طنز می گذارد کسی ایراد نمی گیرد، ولی وقتی بعد از نیمه شب که همه خوابیده اند، اخبار شباهنگاهی به زبان گیلکی پخش می کند همان عده معدود که اخبار را دیده اند،از زبان گوینده ایراد می گیرند. دلیل این است که همانطور که حرف می زند اخبار نمی گوید، درست است که گیلکی هم مانند زبان های دیگر شیوه های رسمی و عامی و غیره دارد، ولی آ چیزهایی که من می بینم نه رسمی است نه عامی. حالا ما هی بخواهیم از کلمات قدیمی که دیگر الان کسی استفاده نمی کند و کاربرانی مثل خودم زیاد معنی را دریافت نمی کنیم استفاده کنیم، آدم بیشتر دور می شود. بعضی ها هم می آیند این متن های با واژگان از یاد رفته را می گذارند و در پایان کار، ترجمه آن واژگان را می آورند، بازهم خواندن و تجزیه تحلیل به راحتی نخواهد بود. بنده معمولا تا نیمه کار بروم و ببینم خواندن مقاله برایم دشوار است، همانجا ول می کنم و سراغ جای دیگری را می گیرم.

6-سعی بر تنوع در کار باشد، مثلا یک نفر در زمینه فوتبال کار می کند بیاید تیم های لیگ برتر ایران و … یکی مسائل کوهنوردی یکی کامپیوتر.

7-مطالب جذاب باشد

8-راهنمای ساخت و ویرایش مطالب در اختیار عموم قرار گیرد. مثلا به دو مطلب زیر توجه کنید

مرغ عشق در یکی پدیای فارسی

ترجمه همان در ویکی پدیای گیلکی که خودم انجام دادم

اگر نگاه کنید می بینید چقدر در گیلکی کمبود هست. از نظر محتوا کامل است ولی چیدمان ویکی پدیایی ندارد. نحوه این چیدمان او این حرف ها در ویکی پدیای گیلکی نیست.

این ها پیشنهادات من بود. امیدوارم کسانی که وقت به صورت جدی گذاشته اند و روی این دانشمنامه به زبان گیلکی کار کرده و می کنند و این کار آنان شایسته تقدیر است، از دست من دلخور نشوند. پیشنهادات من با نیت خیر بوده.

____________________________

این بخش بعداَ به نوشته اضافه شده است.

راهنمای نوشتن در ویکی پدیا

Posted in مسائل روزمره | برچسب: , , , , , , , , , , , , , , , , , , | 3 Comments »

محمود نامجو

Posted by صابر در سپتامبر 24, 2009

نابغه وزنه برداری ایران و جهان، جهان پهلوان محمود نامجو در سال 1297 در تکیه مستوفی رشت دیده به جهان گشود. پدرش تقی خان، فردی علاقمند به ورزش بود که در رشت کارگاه سیگارسازی و جعبه سازی داشت. محمود نامجو در دوران نوجوانی، به همراه جمعی از دوستانش گروه آکروباتی راه اندازی کردند که در شهرهای مختلف به اجرای نمایش می‌پرداختند. بدن ورزیده او و انعطاف فوق العاده اش باعث شد خیلی زود جذب ورزش باستانی شود. او فنون اولیه ورزش را در گود زورخانه آموخت و قبل از هفده سالگی در این رشته که درآمیخته با فرهنگ اصیل ایران زمین بود، چنان تبحر یافت که بسیاری از پهلوانان آن زمان تهران به وی احترام می گذاشتند. در سال 1316، در کلوپ ورزشی استاد میرمهدی ورزنده نام نویسی کرد و به تمرین شمشیربازی و ژیمناستیک پرداخت. ورزش وزنه برداری در آن سال ها بسیار ناشناخته بود و تنها عده قلیلی با امکانات بسیار محدود به این ورزش می‌پرداختند. جمعی از ایشان ازجمله عبدالله نادری در کلوپ ورزنده تمرین می‌کردند. نامجو در آن جا با وزنه برداری آشنا شد و به علت قدرت بدنی فوق العاده اش خیلی زود جذب این رشته ورزشی گردید و در سال 1319 در مسابقات وزنه برداری قهرمانی کشور، در دسته پروزن با ثبت رکورد 250 کیلوگرم قهرمان شد و 5/32 رکورد ایران را که متعلق به هفت صندوقها بود، شکست.

جهان پهلوان محمود نامجو

فدراسیون وزنه برداری ایران به همت عبدالله نادری و امانوئل پادگورنی در سال 1318 تأسیس شد ولی به علت وقوع جنگ جهانی دوم تا سال 1946 برای عضویت در فدراسیون جهانی منتظر ماند. در طی این سال ها نامجو در رقابت های پروزن و سپس خروس وزن بی رقیب بود و رکوردهای فوق العاده‌ای از خود برجای می نهاد. با تلاش فدراسیون و وزنه برداران شاخص آن دوران، تیم ملی وزنه برداری برای نخستین بار در سال 1947 برای حضور در مسابقات اروپایی فنلاند عازم سفری برون مرزی شد ولی به علت امکانات بسیار کم و عدم آشنایی به شرایط بین المللی، این تیم دیر به فنلاند رسید و عملاً نامجو از رقابت با خروس وزنان شرکت کننده بازماند. پس از آن، او مدتی به همراه تیم ملی و سپس انفرادی در کشورهای مختلف ازجمله سوئد و مصر مسابقه داد و برای نخستین بار در مصر موفق به شکستن رکورد دنیا در حرکت دو ضرب شد.

محمد نامجو

تیم ملی وزنه برداری ستون اصلی کاروان ورزشی ای بود که در سال 1948 اولین حضور ورزش ایران در بازی های المپیک را تجربه می‌کرد. محمود نامجو با آمادگی فراوان و رکوردهای فوق العاده، بخت اول کسب مدال طلا در دسته خروس وزن به شمار می‌رفت ولی در روز مسابقه به علت عدم هضم غذایی که با ناآگاهی اطرافیان خورده بود، نتوانست قدرت خود را در مبارزات حرکت پرس و یک ضرب نشان دهد و زمانی قدرت خود را بازیافت که تنها حرکت دوضرب باقی مانده بود. در حرکت دوضرب، نامجو 5/122 کیلوگرم وزنه برداشت و هرچند رکورد جدیدی برای جهان و بازی های المپیک برپا نمود ولی از دست یابی به مدال بازماند.

نامجو

یک سال پس از حادثه المپیک لندن، محمود نامجو در شونینگن هلند با ثبت رکورد 315 کیلوگرم، نخستین مدال طلای تاریخ ورزش ایران در یک رقابت جهانی را بر گردن آویخت.

در سال های 1950 و 1951 او بار دیگر قهرمان دسته خروس وزن مسابقات جهانی شد و در طی این سال ها بارها و بارها رکوردهای جهانی را بهبود بخشید. زمانی که به همراه کاروان ورزشی ایران در اولین دوره بازی های آسیایی در دهلی نو حضور یافت، یکی از شناخته شده ترین قهرمانان حاضر در آن جا بود. در رقابت های وزنه برداری، او رکورد جهان را فرو ریخت تا نخستین رکورد شکن جهانی تاریخ بازی های آسیایی لقب بگیرد.

پیش از المپیک 1952 هلسینکی، نامجو رکورد 320 کیلوگرم را بارها در تمریناتش تکرار کرد ولی در اثر یک حادثه رانندگی در تهران دچار آسیب دیدگی در ناحیه کمر شد و علیرغم تلاش فراوان نتوانست بهبودی خود را تا شروع مسابقات به دست آورد. زمانی که کاروان های ورزشی کشورها در هلسینکی حاضر شدند، پادشاه فنلاند به محمود نامجو و امیل زاتوپک قهرمان شهیر دوومیدانی المپیک از کشور چکسلواکی، مدال افتخار داد و از آن ها دعوت کرد تا روزی را با هم باشند. این رویداد، خود نشان دهنده اوج محبوبیت و شهرت محمود نامجو به عنوان قهرمان بزرگ وزنه برداری جهان در آن دوران است. در رقابت های وزنه برداری دسته خروس وزن، نامجو به علت آسیب دیدگی از تکرار رکوردهای خود بازماند و با ثبت 5/307 کیلوگرم به مدال نقره رسید.

نامجو

تیم ملی وزنه برداری ایران به علت شرایط نامساعد سیاسی در سال 1332 نتوانست در رقابت های جهانی 1953 شرکت کند. یک سال بعد نامجو در وین از سکوی نخست جهانی دور ماند و در 36 سالگی به مقام نایب قهرمانی جهان رسید. در این سال ها، علیرغم افزایش سنش و ظهور وزنه برداران جوان و پرقدرت شوروی و آمریکا در دسته خروس وزن، نامجو موفق به کسب سه مدال برنز در مسابقات جهانی 1955 و 1957 و بازی های المپیک 1956 ملبورن شد تا در زمره پرافتخارترین وزنه برداران تاریخ این رشته قرار گیرد.

پهلوان شایسته ورزش ایران به درخواست اهالی وزنه برداری پاسخ مثبت داد و به منظور کسب امتیاز برای تیم ایران در سن چهل سالگی در بازی های آسیایی 1958 توکیو شرکت کرد و موفق به کسب مدال نقره شد. این آخرین میدان اسطوره وزنه برداری ایران بود.

شادروان نامجو علاوه بر وزنه برداری، استاد مسلم ورزش باستانی بود و در ژیمناستیک، شمشیربازی، شنا، اسکی روی آب و حتی هنرهای رزمی تبحر داشت. در سال 1330، به ریاست فدراسیون ژیمناستیک منصوب شد و در دوران ریاستش، تیم ملی ایران به مقام پنجم رقابت های بین المللی فلورانس ایتالیا دست یافت.

او قهرمانی بااخلاق بود که روح پهلوانی را تا روزی که زنده بود با خود حفظ کرد و یک لحظه ارتباطش با معبود قطع نشد. چندی پیش از وفاتش در مراسمی که به منظور تجلیل از زحمات او برای ورزش ایران برپا شده بود، در حالی که پاهایش دیگر توان تحمل وزنش را نداشت، قرآنی را بردستان خود بلند کرد و جوانان و ورزشکاران را به پیروی و عمل به آن سفارش نمود.

پهلوان محمود نامجو، پس از چندسال مبارزه با بیماری سرطان، در سی ام دی ماه 1368 در تهران دیده از جهان فروبست و در بهشت زهرا (گورستان عمومی شهر تهران) به خاک سپرده شد.
محمود نامجو هنگام مرگ 73 سال داشت و از خود یک پسر و 4 دختر به یادگار گذاشت. وی انسانی وارسته و پرهیزکار، ورزشکاری نمونه و متصف به صفات انسانی و اخلاقی بود.
مدال طلاي رقابتهاي جهاني 1949 لاهه
مدال طلاي رقابتهاي جهاني 1950 پاريس
مدال طلاي رقابتهاي جهاني 1951 ميلان
مدال طلاي رقابتهاي جهاني 1949 لاهه
مدال نقره رقابتهاي المپيك 1952 هلسينكي
مدال نقره رقابتهاي جهاني 1954 وين
مدال برنز رقابتهاي جهاني 1955 مونيخ
مدال نقره رقابتهاي المپيك 1956 ملبورن
مدال برنز رقابتهاي جهاني 1957 تهران

تندیس محمود نامجو

Posted in گیلانی ها | برچسب: , , , , , , , , , , , , , , , , | Leave a Comment »